۱۳۸۸ مرداد ۲۷, سه‌شنبه

کمیته حل بحران در بارگاه حضرت حق با حضور نایب برحق اش سید علی آقا

چند روز پس از آشوب های تهران و بمب گذاریهای پی در پی در عراق به علت زياد شدن آمار قتل و شکنجه و تجاوز در ایران- به دستور مستقيم خداوند در عرش خداوندي جلسه اي فوري تشكيل شد تا در مورد پايان دنيا و ظهور منجي تصميم گيري شود افراد حاضر در جلسه عبارت بودند از 1- خداوند 2-محمد ابن عبدالله كه سمت راست خدا نشسته بود 3- علي ابن ابی طالب كه سمت چپ خدا نشسته بود 4-جبرئيل كه سمت راست محمد نشسته بود 5-عزرائيل كه سمت چپ علي نشسته بود 6- سيد علي...(نايب بر حق خدا در روي زمين!) كه روبروي حضار نشسته بود(یاد اور ميشوم كه گزارش اين جلسه توسط ابليس كه در همان حوالي با لباس مبدل جاسوسي ميكرده به من رسيده و بنده هيچ نقشي در اين ماجرا ندارم) لطفا لعن و نفرينهاي خودتان را نثار او كنيد!
خداوند با هيكلي نحيف و لاغر و پوستي چروكيده در حالي كه خستگي از صدايش مشخص است جلسه را با نام خودش شروع ميكند:اقايان يكي از ارزوهاي ما اين است كه تا وقتي زنده و سرپا هستيم بتوانيم قيامتي بر پا كنيم و به حسابرسي برسيم اما با اين شدت و سرعت و قدرت كه لشگر ابليس به پيش مي رود و هرجا اتشي بر پا ميكند عنقريب است كه كار ما يكسره شود ملاحظه كه ميكنيد اوضاع چقدر خطير و فطير است و ما در چه وضعيت بحراني قرار داريم
محمد دستي به موهاي خود ميكشد و ميگويد:حضرت والا به جان خودتان ما هم از اين اوضاع بسيار ناراحت و مشوشيم تازه اوضاع شما كه خوب است بيشتر مردم هنوز به حضورتان ايمان دارند اما براي ما و نوادگانمان اوضاع بسيار بحراني تر است هر جوجه اي كه سر از تخم در اورده ميبيني براي ما مفسر و روشنفكر شده و جيك جيك ميكند و به ما گير ميدهد و ما را نقل مجلس ميكند اگر حضرت اشرف اجازه دهند من يك بار ديگر به زمين اعزام شوم و يكم انها راانزار كنم بلكه به راه راست هدايت شوند و بتوانيم جلوي خون و خونريزي را بگيريم
جبرئيل رو به محمد ميكند و ميگويد:حضرت خاتم الانبيا كار از اين حرفها گذشته!ديگر كسي از فلز مذاب و ميله داغ و سنگ بزرگ نميترسد از وقتي شوك الكتريك و اتاق گاز و امپول هاي ميكروبي در جمهوری اسلامی مد شده ديگر ان چيزهاي قديمي به كار نمي ايد !
علي در حالي كه ابروها را گره كرده رو به خدا ميكند و ميگويد:حضرت والا اين حمله به قبر ما و اسيب رساندن به ان براي ما بسيار گران امده و كلي از اين بابت ناراحت و عصباني هستيم زمزمه هايي شده در بين مردم كه ميگويند اين علي كه نميتواند از قبر خودش محافظت كند و ضد گلوله نيست چگونه براي ما معجزه و شفاعت ميكند؟!اگر اجازه بدهيد ما با همين ذوالفقارمان برويم و حال همه كفار را بگيريم و اين امريكاي شيطان را سر جايش بنشانيم و به مردم نشان دهيم كه شير خدا هستيم
خداوند:علي جان ديگر زمانه زورو بازي و اين حرفها گذشته!چند شب قبل ميكاييل برايمان فيلمي اورد به اسم ماتريكس! خدايي كفمان بريده بود!يك كارهايي ميكردند كه ما به عمر خداييمان نديده ايم ما الان به كسي احتياج داريم مثل نيل كه گلوله را در هوا نگه دارد و برود به هسته مركزي ابليس حمله كند و نجاتمان دهد!
عزراييل تبسمي ميكند و به خدا ميگويد:حضرت اشرف مگر مهدي زماني خودمان چه كم از نيل دارد به قول سهراب گل شبدر چه كم از لاله قرمز دارد!به جان خودمان توانايي اش را دارد تازه من شخصا پشتش هستم!
خداوند كنجكاوانه به اطراف نگاه ميكند و با صداي بلند ميگويد: راستي مهدي كجاست؟!مگر قرار نبود او هم در جلسه حضور داشته باشد؟!عجب بچه تخسي شده ها براي همه غيبت براي ما هم غيبت؟!
سيد علي...(نايب بر حق خدا در روي زمين!)كه تا حالا ساكت بوده ميگويد: قربان عصباني نشويد مهدي الان پيش ماست ما برايش يك سري كلاسهاي فشرده گذاشتيم كه بشود مثل نيل كه شما در نظر داريد فعلا دوره كامل(( روش هاي شكنجه نوين)) را در اوين گذرانده
عزراييل لبخند شيطنت اميزي ميزند و به خدا ميگويد:حضرت والا با اين حساب كم كم بايد در فكر يك ترينيتي خانم هم براي مهدي باشيم!
خداوند به عزراييل چپ چپ نگاه ميكند و ميگويد:لطفا از واژه هاي غربي و تهاجم فرهنگي استفاده نكنيد به جاي ترينيتي بفرماييد فاطمه كماندو بله ما در فكر ان هم هستيم(در اين بين كه خدا و عزراييل صحبت مبكردند محمد به دستشويي ميرود و بلافاصله سيد علي...از فرصت استفاده ميكند و جاي محمد يعني سمت راست خدا مينشيند)سيد علي در حالي كه با چفيه دور گردنش بازي ميكند به خدا ميگويد:حضرت اجل اصلا به فكرتان تشويش و نگراني راه ندهيد عوامل ما در حال تهيه بمب اتمي و ميكروبي هستند و ما در اينده نزديك ميتوانيم همه را به راه راست هدايت كنيم!به نظر ما شما فعلا صبوري پيشه كنيد و بيشتر با ايوب نشست و برخاست كنيد تا اوضاع مساعد شود و...(محمد از دستشويي بر ميگردد و با تعجب ميبيند سيد علي...جاي او نشسته& با عصبانيت صحبت او را قطع ميكند و ميگويد):اقاي سيد علي... شما چرا جاي من نشستيد؟!خدايا چرا چيزي به ايشان نميگوييد كه با پر رويي هرچه تمام تر امده اند و جاي بنده بهترين پيامبرتان نشسته اند؟!اخر والا حضرتا اين چه وضعيست اين....
خدا صحبت محمد را قطع ميكند و ميگويد:محمد جان لطفا چيزي نگو و برو همان روبرو بنشين خودمان 2 ساعت است داريم از شدت ادرار ميتركيم از ترس اين مردك از جايمان تكان نخورده ايم!تازه جلسه هم ديگر تمام شده و ميخواهيم حكم خود را اعلام كنيم(خداوند سينه را صاف ميكند و ادامه ميدهد)ما حضرت الله در صحت و سلامت عقل و با توجه به شرايط و اوضاع موجود و همچنين با توجه به مدارك و شواهدي كه به دست امد تصميم گرفتيم كه به پايان رساندن دنيا و ظهور منجي را عقب تر بياندازيم تا شرايط مساعد تر شود

۱ نظر:

  1. اخوندها که هرغلطی میکنند میزنم بحساب حرومزادگی و جهالتشون
    به حرومزاده ای مثل تو چی بگم که نه خدا میشناسی نه پیامبر
    احتمالا خواهرو مادرتم برات با یک جنده برات ندارند
    خودت چه مذهبی داری؟
    احتمالا مذهبت گوه خوریه؟
    خواهر اخوندها رو که گاییدیم بعد نوبت امثال تو هم میرسه
    لعنت به تو لعنت به مذهبت ولعنت به اخوند

    پاسخحذف