۱۳۸۸ مرداد ۱۹, دوشنبه

اندر احوال ابطحی


فاضل ترکمن در آی طنز نوشت:آقاي ابطحي! بايد مرا ببخشيد اگر در بعضي از ابيات شعر طنز خود، شكم شما را سوژه كرده‌ام! باور كنيد قصد بنده مذمت شكم شما نبوده، اين را لااقل كساني كه وضع ظاهري مرا ديده‌اند، خوب مي‌فهمند! قصد من دفاع از حقوق پايمال شدۀ شكم شما بوده كه در قيامت بنا بر روايات معتبري به سخن مي‌آيد و از شما مي‌پرسد: «بگو ببينم چه طور در عرض چهل و اندي روز، هيجده كيلو از گوشت ما را كم كردي؛‌ حاج‌آقا؟!»

هر دو چشمم براي او تَر شد
ابطحي چاق بود و لاغر شد!
شكمش نيست مثل پيش از اين
نكند پشت ميله مادر شد؟!
به خدا مثل دُب اكبر بود(!)
ناگهان مثل دُب اصغر شد!
توي زندان تنگ و تاريكي
چشم او كور و گوش او كر شد!
طبق آراي واصله، تازه:
سر چاق و قشنگ او گر شد!
در حدود چهل شب و نصفي
،دور از آغوش گرم همسر شد!
همسرش گفته: «داخل زندان،شوهر بنده چيز ديگر شد!
آنقدر هي فشار آوردند،زوركي درس ديكته از بَر شد!»

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر