۱۳۸۸ شهریور ۱۹, پنجشنبه

خامنه‌ای شخصاً مسول مستقیم تمام فجایع و جنایات پس از انتخابات است




کهریزک کلمه‌ای است که با شنیدن یا بیان آن‌ روح هر انسانی‌ که ذره‌ای شرافت در وجودش باشد را جریحه دار می‌کند اما واقعییت کهریزک چیست؟
۱-زندان کهریزک در بیابان‌های اطراف تهران در جائی‌ که هر چه ضجه بزنی‌ کسی‌ صدایت را نمیشنود در محاصره پادگانی نظامی واقع شده است.طرح ساخت آن از روی مخوف‌ترین زندان‌های کا گ ب گرفته شده است.سیاست ساخت سوله های کهریزک زمانی‌ شکل گرفت که حکومت بتواند بر به اصطلاح اراذل و اوباشی که خود بستر به وجود امدنشان را فراهم نموده بود فائق آید.و آنها را به شدت مورد تأدیب قرار دهد اشخاصی‌ که به گفتهٔ خیلی‌‌ها گرگان بالان دیده بودند و زندان های سازمان زندان‌ها را به سان هتلی در نظر می‌گرفتند و قسمتی‌ از سال را در آنجا سکونت میگزیدند.کهریزک اما کابوسی بود برای اشرار و زورگیران بنام شهر که به گفتهٔ خیلی‌‌ها, بزرگان اشرار را از ابراز وجود انداخته بود و به قولی‌ کهریزک کاهریزان این افراد بود که به مانند گندمی که در ماشین خرمن کوب میریزند کاهشان را از دانهٔ گندم جدا کرده بود و پوستشان را کنده بود.
۲-زندان کهریزک و تغییر کاربری آن:با نتیجهٔ مناسبی که حکومت از منکوب کردن به اصطلاح اراذل و اوباش در طرحی موسوم به مبارزه با اراذل و اوباش گرفته بود و با عوض شدن تمامی تعابیر و تعاریف جامعه شناسی‌ حکومت بعد از انتخابات , زمانی‌ که رئیس جمهوری تقلبی به دریای خروشان مردمی که کمترین حق خود را میخواستند نام خس و خاشاک داد سناریو ی استفاده از کهریزک برای کندن پوست مخالفان کلید خورد که مجوّز قطعی آن را هم رهبر جمهوری اسلامی در آن‌ نماز جمعه معروف با تهدید و ارعاب صادر کرد و به صورت رمزی به قنبران خود با این جمله که من ذره ای کوتاه نخواهم آمد مجوّز اعمال هرگونه خشونتی را علیه معترضان صادر کرد و صراحت جملهٔ رهبر را که گفت:اگر کوتاه نیأیید من میایم اینجا صریح تر با مردم سخن میگویم را اطلاعات سپاه در این پایگاه مخوف به حد اعلا رسند.
۳-چرا کهریزک؟ نکته‌ای که نباید از ذهن دور داشت این است که کهریزک برای چه ساخته شده بود و کاربری آن‌ چه بود؟آیا حکومت می‌خواست از اراذل و اوباش اعترافی بگیرد؟ خیر اصل کهریزک شکستن شاخ کسانی بود که شاخشان با روش‌های معمول شکسته نمی‌شد -به همین دلیل کسانی‌ که در کهریزک زندانی بودند هیچگاه مورد بازجویی قرار نگرفتند -کهریزک تنها دستگاه سنگ خورد کنی‌ بود که با رأفت اسلامی جمهوری اسلامی میتوانست خارا ترین سنگ هارا به پودری نرم تبدیل کند ضمنا این کار و این نوع شکنجه در عرضه ۳۰ سال گذشته برای مخالفان حکومت مکرر به کار گرفته شده است اما تا به حال با این وسعت سابقه نداشت.
۴-چه کسانی‌ به کهریزک برده می‌شدند؟به طور عمده ۲ گروه را به کهریزک می‌بردند ۱-کسانی‌ که در تظاهرات خیابانی از جسارت ویژه‌ای برخوردار بودند و به جای کتک خوردن از ماموران با آنها مبارزه میکردند و گروه دوم افرادی بودند که از طرق مختلف شناسایی شده بودند اما بار اطلاعاتی‌ برای رژیم نداشتند از قبیل فعالان اینترنتی و هماهنگ کنندگان حرکت مدنی.
۵-در کهریزک چگونه عمل میشد؟در کارخانجات سنگ خورد کنی‌ خط خورد کردن سنگ‌های ریز و درشت با هم متفاوت است افراد در کهریزک بر اساس حد توانیشان مورد شکنجه قرار میگرفتند همگی‌ در بدو ورود به کهریزک به حد مرگ مورد ضرب و شتم بدنی قرار می‌گرفتند.در همین مرحله ضاربین افراد را مورد ارزیابی روانی‌ قرار میدادند تا ببینند آیا به قول آنها آدم شده اند یا خیر پس از آن از شکنجه‌های سفید همچون فحاشی به خود و خانواده و رهبرانشان و اعدام‌های ساختگی و ریختن بنزین به سر آنها به تضعیف شخصیت مبارزاتی آنها میپرداختند در طول این مدت جیرهٔ غذایی زندانیان به حدی بود که فقط شانس زنده ماندن را داشته باشند پس از گذشت این مراحل اگر هنوز کسی توانایی اعتراض داشت و مقاومت میکرد با رمز ببرید حامله آش کنید به آنها تجاوز میشد و در حین تجاوز دائماً به آنها جملاتی مانند اینکه تو که نمیتوانی‌ از ...خودت دفاع کنی‌ میخواهی انقلاب مخملی کنی‌ گوشزد میشد
نکته‌ای که نباید از نظر دور نگاه داشت موضوع تجاوز با آلت است نه با شیشه نوشابه یا باتوم چرا که اثر تخریبی‌ آن به مراتب وحشتناک تر از اثر باتوم یا شیشه نوشابه است
۶-چه بر سر زندانیانی میامد که به آنها تجاوز شده بود؟همانطور که گفتیم تجاوز آخرین مرحله از خورد کردن افرادی بود که با شکنجه‌های معمول از پا در نمی‌‌آمدند و از طرفی‌ در مباحث روانشناسی‌ همیشه دو گروه دارای بیشترین آمار خود کسی‌ هستند انسانهای ضعیف و انسان‌های بسیار قویی‌ که نتواند موضوعی را درون خود حل کنندو با آن کنار بیایند.افرادی که به کهریزک برده می‌شدند انسانهای بسیار قوی بودند که قوی‌ترین آنها از نظر شخصیت کسانی‌ بودند که مورد تجاوز جنسی‌ قرار می‌گرفتند این افراد پس از آزادی خود به خود و بدون درد سر از سیستم مبارزاتی حذف می‌شدند همانطور که در ۳۰ سال گذشته این اتفاق برای خیلی‌‌ها افتاد، کسانی‌ که تا قبل از دستگیری به هیچ عنوان از خواسته‌شان نمی‌‌گذشتند بعد از آزادی کاملا به یک انسان منفعل تبدیل می‌شدند.
۷-و اما اشتباه حکومت: دیگر اکثر قریب به اتفاق مردم موضوع تجاوز را باور کرده اند و می‌دانند این موضوع به صورت قطعی در زندان‌های رژیم اتفاق افتاده همانطوری که ۳۰ سال است این اتفاق می‌‌افتاد اما نکته‌ای که تئوریسین‌های این نوع شکنجه -خامنه‌ای رئیس اطلاعات سپاه مصباح یزدی و حسین شریعت مداری از نظر دور نگاه داشته بودند و بر تجربه ۳۰ ساله خود مطمئن بودند این بود که هرگز باورشان نمی‌شد مهدی کروبی که به نظرشان در مجلس به حکم حکومتی تان در داده حق را بر جو ترجیح دهد و مصلحت نظام را فدای حق مردم کند. و این پاشنهٔ آشیل حکومت بود و اشتباه بزرگتر آنها زمانی‌ بود که کروبی نامه اش را منتشر کرد و حکومت جلوی این شخص صف آرائی نظامی کرد و نشان داد که حاضر نیست از آرمان‌های مقدس جمهوری اسلامی که همانا تجاوز قتل و شکنجه است عقب نشینی کند اثبات این موضوع کار سختی نیست روند رفتاری حکومت را در چند ماه گذشته در نظر بگیرید :آیت الله خامنه‌ای بعد از حرف‌های پدر محسن روح الامینی چه گفت؟گفت نظام بنای مجامله ندارد ببینید ما با آنها که به صورت آشکار با نظام مبارزه میکنند چگونه برخورد می‌کنیم؟و مطمئن باشید اگر خدایی نکرده جنایتی صورت گرفته باشد ما به آن رسیدگی خواهیم کرد جالب است خون تا زانویشان را گرفته اما آن را احساس نمیکنند
۸-تغییر نمایشی سبک بازی در جمهوری اسلامی:بر خلاف خیلی‌ از صاحب نظران پخش برنامهٔ کهریزک از صدا و سیما عقب نشینی حکومت نیست بلکه دورخیزی است برای حملهٔ مجدد و با قدرت بیشتر این حکومت توانائی و شعور عقب نشینی در موقع لزوم را ندارد, وقتی‌ حکومت دید نمی‌تواند بی‌ محابا به جلو بتازد سوپاپ اطمینانی باز کرد تا بتواند سریعتر به جلو بتازد و تنها هدف آن برنامه تبرئه رهبر بود با بیان این جمله که رهبر انقلاب از این موضوع بسیار ناراحت است رهبر را مورد تبرئه قرار دهند مقامی که اولین اصل اش جامع الشرایط بودن آن است, آیا میشود از روند حکم بر جامعه بی‌ اطلاع باشد؟
البته در واقع رهبر به شدت از برملا شدن این موضوع ناراحت است نه به خاطر از بین رفتن آن اندک آبرو که از ابتدا وجود نداشت و نه بخاطر از بین رفتن تقدس نظام و نه به خاطره ظلمی که به جوانان این مرزو بوم رفته بلکه به خاطر از دست دادن یکی‌ از موثر‌ترین شیوه‌های شکنجه در جمهوری اسلامی که عمالش ۳۰ سال است از آن به بهترین نحوه ممکن استفاده میکنند و همین امر است که کسی‌ از درون ایران نتوانسته رهبر مبارزاتی باشد چون فکر رهبری را با تجاوز در نطفه خفه میکنند
۹-ادامه بازی:ادامه بازی بستگی به مقدار حماقت حکومت دارد آیا می‌خواهد تا انتها به هر قیمت به همین وضعیت ادامه دهد و کل صورت مساله را با دستگیری کروبی و حذف شاهدین انجام دهدیا اینکه به قول آن شاهد ناپدید شده مهدی کروبی کسانی‌ را مورد مواخذه قرار دهد که از افراد رده پائین است.اما تحلیل جریان رفتاری جمهوری اسلامی گویای تداوم سیاست اول است.دیروز دفتر مهدی کروبی را بستند و محمد داوری و مرتضی‌ الویری را هم دستگیر کردند این هفته هم نماز جمعه به امامت رهبر انقلاب است.رهبر انقلابی که از شکنجه قتل تجاوز به عنوان نعمت یاد می‌کند احتمالا ظرف چند روز آینده کروبی موسوی و خاتمی دستگیر خواهند شد و سناریوی کودتا به طور کامل اجرا خواهد شد.
نتیجه گیری:کلّ سناریوی کودتا و تمام جنایت هایی که پس از انتخابات انجام شد زیر نظر مستقیم شخص علی‌ خامنه‌ای انجام شد نگاهی‌ دقیق تر به مخوف‌ترین زندان رژیم این موضوع را به طور کامل مشخص مینماید :
الف- نه نیروی انتظامی‌ مسؤولیت چنین باز داشتگاهی را می‌پذیرد نه سازمان زندان ها،جز سپاه چه کسی‌ توانائی ادارهٔ یک چنین مرکزی را با این وسعت اعمال خشونت را دارد و سپاه زیر نظر کیست؟
ب- چرا زمانی‌ که هیچ کس از فجایع کهریزک با خبر نبود خامنه‌ای دستور تعطیلی‌ این بازدشتگاه را به دلیل استاندارد نبودن داد؟و از کجا از استفاده از این بازداشتگ در جریان انتخابات باخبر شده بود؟
ج- ترس خامنه‌ای از باز نگاه داشتن کهریزک چه بود؟آیا جز این بود که می‌ترسید یکی‌ از بچه هایی که بهشان تجاوز شده آن را بازگو کند و با بالا گرفتن موضوع فراکسیون اقلیت مجلس درخواست تحقیق و تفحص از آنجا را درخواست کند و در آنجا با شواهدی روبرو شوند؟
شکنجه قتل تجاوز حرف امروز سیستم ولأی نیست حرف ۳۰ سال نظامی است که خود را در جایگاه حق و دیگران را در جایگاه باطل می‌بیند اما تفاوت این بر ضربه خوردن نظام از جائی‌ بود که هرگز انتظارش را نداشت مردی که مصلحت مردم را به مصلحت مردم اصلح گرفت،و این خشم علی‌ خامنه‌ای را به شدت بر انگیخته و او مطمئناً به فکر انتقام از مخالفانش مخصوصا کروبی و شاهدینی که جرأت بین موضوعی را داشتند که اصلا به مذاق ایشان خوش نیامد چون بهترین روش شکنجه را از دست او گرفتند شکنجه‌ای که می‌توانست سخت‌ترین مخالفانش را در هم خورد کند،پس نباید از یاد ببریم که خطری که در کمین مهدی کروبی و شاهدینش است خطری بس جدی است ودستگاه رهبری خامنه ای به دنبال بهانه برای حذف همهٔ آنها میگردد
علی‌ شکیبا ۱۸ شهریور ۱۳۸۸

۱۳۸۸ شهریور ۱۸, چهارشنبه

مرثیه‌ای برای محمد داوری دوست و همکار عزیزم












محمد را هم دستگیر کردند مردی که هم قلم خوبی‌ داشت و هم تسلطی وصف ناپذیر به قلم, معلّمی که شاگردان و همکارانش همگی‌ دوستش داشتند و می دارند هروقت به دیدارش می‌رفتیم در آن به قول گرامی‌ مقدم, قصرش در طبقه سوم حزب در منطقهٔ سعادت آباد, در سخت‌ترین شرایط هم خنده بر لب داشت و دلگرمی‌ به همهٔ بچه‌ها میداد... دیروز که با خبر شدم ممد را هم گرفته اند دلم حس غریبی داشت یادم می امد ممد چه زحماتی قبل از انتخابات کشید و چه یار غاری برای کروبی بود.چقدر در زمان اعتصاب و اعتراض معلمان مورد شکنجه قرار گرفته بود.ممد از کسانی‌ بود که پیگیری کارهای آسیب دیدگان زندان‌ها را بر عهد داشت.او به خاطر شرفش توسط انسانهایی که بویی از شرافت نبرده اند دستگیر شد.نمی دانم حال او اکنون چگونه است اما به طور قطع در حال شدیدترین بازجویی هاست تا بگوید این اشخاص را ما تطمیع کردیم تا این چیز‌ها را بگویند و خدا میداند چه بلایی سرش خواهند آورد تا به این موضوع اعتراف کند اینها میخواهند نسل کروبی‌ها را از روی زمین بردارند و جای آن را با لمپن هایی مانند احمد خاتمی عوض کنند
محمد اکنون در خطر است چرا که دستگاه قضایی جمهوری اسلامی از شخص خامنه‌ای دستور دارد که قائله را بخواباند آنها ممکن است برای رسیدن به مقاصد کثیفشان به محمد هم تجاوز کنند
اما دیر نباشد که یکی‌ از همین فرزندان با غیرت که بهشان تجاوز شده همچون شهاب سنگی‌ خرمن این با دوستی‌ دشمنان را بسوزاند علی‌ شکیبا ۱۸ شهریور ۱۳۸۸

۱۳۸۸ شهریور ۱۴, شنبه

نامهٔ سر گشاده به جنبش سبز ایران




بدهی به قومیت‌ها در ایران
سالمرگ صمد بهرنگی مردی که در زمان حیاتش هرگز تسلیم ظلم حکومت نشد و فشار حکومت تنها توانست او را قوی تر سازد بهانه‌ای شد برای نوشتن نامه به همه سبزهای ایرانی:
‌ من یک روزنامه نگار ساکن تهران هستم اصلیتم به شمیران می‌رسد اما به دلیل تهدیدات فراوان تهران را به مقصد یکی‌ از شهر‌های کوچک آذربایجان غربی ترک گفتم از وقتی‌ به این شهر آماده‌ام با بسیاری از ترک‌ها صحبت کردم و دائم به دنبال جواب این سوال بودم که از روز بیست پنج خرداد ذهنم را آزار می داد :چرا تبریز که همیشه از پیش قراولان مبارزه با ظلم و جور حکومت مرکزی بود مانند گذشته همکاری نکرد؟چرا ستار خان‌ها و باقر خان‌های این خطه در مقابل این همه ظلم و جور سکوت پیشه کردند؟و من امروز جواب این سوال را در متفق القول بودن مردم ترک یافتم آنها می‌گویند چون در زمانی‌ که ما با ظلمی که حکومت به ما می کرد مبارزه می کردیم ودست به تظاهرات میزدیم مردم مرکز نه تنها به یاری ما نیامدند بلکه به ما خندیدند.اعتراف می‌کنم من یکی‌ از کسانی‌ بودم که اعتراض به حق قوم ترک نسبت به کاریکاتور ما نا نیستانی* را به سخره گرفتم و گفتم چه مردم بی‌ کاری که برای یک همچنین چیز کوچکی به خیابانها می ریزند.آن زمان‌ها متوجه این موضوع نبودم که هویت و ملیت مانند ناموس مردم است چون هیچوقت به هویت‌و ملیتم توهین نشده بود.از زمانی‌ که یادم می اید در ایران و در مرکز قومیت‌ها مسخره می‌شدند و تک تک ما سربازان گمنامی بودیم که تیشه به ریشه اتحاد ایران زمین می زدیم.یادم می اید زمانی‌ که به مدرسه ابتدایی می رفتم مدیر مدرسه ما برای اینکه بچه‌ها را شاد کنند به قیمت خرد کردن شخصیت بچه‌های ترک زبان صبح‌ها سر صف یک جک ترکی تعریف می کرد.همین الان آنقدر از این دست جوک‌ها در ذهن دارم‌که می‌توانم کتابی‌ در این مورد بنویسم اما می‌خواهم همه را به زباله دن تاریخ بریزم چرا که اگر همه این کار را نکنیم و جبران مافات نکنیم نه تنها جلوی دیکتاتوری شکست خواهیم خرد بلکه دچار مشکلاتی عدیده بین خودمان خواهیم شد دوستانم ایران فقط تهران نیست ایران از کوه گوات تا سرخس و خرم شهر است چرا نباید هرکس بتواند عشقش را به زبان مادری در آن فریاد بزند بدانید‌ بدون اتحاد اقوام ایران معنایی ندارد -من فارس نیستم من ایرانیم.
حکومت‌های دیکتاتوری همیشه در ایران توانسته اند از تفرقهٔ موجود بین قومیت‌ها اتحاد را از آنها بستانند و متاسفانه هیچ وقت نیروهای مخالف حاکمیت این هوشیاری را نداشتند که باور کنند ایران برای همهٔ ایرانیان است و فقط با اتحاد است که می توانند از عهدهٔ حکومت مرکزی برایند.باور کنید آنقدر که خودمان آب به آسیاب حکومت ریختیم و به آنها اجازهٔ بهر برداری از این موضوع را دادیم و به خواسته‌های به حق قومیت‌ها از منظر تجزیه طلبی نگاه کردیم حکومت نتوانسته این کار را انجام دهد.شاید شما هم این سوال در ذهنتان شکل گرفته باشد چرا وقتی‌ بیشترین انگیزه مبارزه با حکومت را قومیت‌ها دارند نتوانستیم از این پتانسیل استفاده کنیم؟هم اکنون هم که مشغول خواندن این مطلب هستید با خود میگوئید الان که وقت این حرف‌ها نیست الان مسائل بزرگتری پیشروی جنبش هست بعدأ راجع این موضوعات صحبت خواهیم‌ کرد دوستان من می شود به من بگوید کی‌ وقت این حرف ها می شود از قبل از انقلاب مشروطه هر گاه اقوام , کوچکترین خواسته‌های خود را طلب کرده اند به آنها گفته‌ایم فعلا وقتش نیست ایران الان در شرایطی نیست که راجع به این چیزها صحبت کنیم‌‌همیشه هم الی ماشاا... بهانه داشتیم :کودتا, انقلاب, جنگ و بازی‌ها روزمره‌ای که حکومت برایمان می ساخت امید قومیت‌ها را برای احقاق حقوقشان در ایران زمین از بین برد و ما همیشه از اقوام این انتظار را داشتیم که از کمترین حقوق خود بگذرند و ۱۰۰ سال است که داستان به همین منوال می‌گذرد و همیشه مردم مرکز در کنار حکومت متفق القول به قومیت‌ها گفته اند حالا نوبت شما نیست بفرمائید ته صف. آن بی‌چاره‌ها هم همیشه منافعی که ما نام ملی‌ به روی آن گذاشتیم را بر منافعی قومی خود ترجیح دادند و سکوت کردند .
درست است که حکومت‌های دیکتاتوری‌هرگز تاریخ را مطالعه نمی کنند اما ماهم که در حال مبارزه با آنها هستیم نباید این کار را بکنیم؟جنبش مشروطه را بررسی‌ کنید اتحاد شکل گرفته در آن زمان باعث رسیدن مردم به حقوق خودشان شد اتحادی که روز به روز خلأاش بیشتر در جبش حس میشود جنبشی که تنها با اتحاد همهٔ اقوام می تواند ایران زمین را از دست این با دوستی‌ دشمنان نجات دهد.
باور کنیم ما مقصر بودیم و هستیم و جوابی‌ برای این گفته‌شان نداریم وقتی‌ می‌گویند انقلاب ۵۷ ما به مرکز پیوستیم چه شد؟ چه روز نویی برایمان پدید آمد؟ نصیبمان جز مسخره کردن هویت مان چه بود؟به هویت و ملیتمان توهین کردندو گفتند شما ترک نیستید شما آذری زبانید, زبان شما یک لهجه از زبان فارسی‌ است قومیتمان را به سخره گرفتند و مارا تجزیه طلب خواندند در حالی‌ که خودشان مارا به این سمت سوق دادند وقتی‌ هیچ حقی‌ را برای ما قائل نشدید ما مجبور به بیان تفکر تجزیه شدیم حالا به ما بگویید تجزیه طلب ما هستیم یا شما؟ما ترک به دنیا آمدیم حالا باید چکار کنیم؟گناهمان چیست؟حالا باید چکار کنیم؟با انگ تجزیه طلبی نمی گذارید در مدرسه‌هایمان زبان ترکی تدریس شود و فرزندانمان زبان مادری خود را بیاموزند چرا معلمانی که خارج از وقت کاری خود زبان مادریمان را تدریس می کنند به شدت مورد مواخذه قرار می دهید و به جرم اقدام علیه امنیت ملی‌ او را به زندان می‌‌افکنید؟کدام امنیت ملی‌ ملیت یک قوم را تا آنجا زیر سوال می برد که به او می‌گویند باید زبان مادریت را فراموش کنی‌؟این اقدام علیه امنیت ملیست, یا جلوگیری از رواج تفکر فاشیستی؟
آری دوستان سبز اندیش من, هیچ جواب قانع کنننده‌ای در مقابل آنها نداریم و همین امربود که باعث خاموشی حواشی کشور بعد از جریان انتخابات شد تا به حال به این موضوع فکر کرده بودید که قبل از شروع انتخابات چرا همه جا شلوغ بود و مرکز آرام اما بعد از انتخابات جای مرکز و حواشی عوض شد؟جواب یک دوست ترک‌م این است: وقتی‌ جلوی چشم من به کسی ظلمی شود و من از او دفاع نکنم نباید انتظار این موضوع را داشته باشم که زمانی‌ که به من ظلمی شد او از من هواخواهی کند.
هموطنانم, برادرو خواهر ترک و کرد و لر و بلوچ و گیلکی و مازنیم من به عنوان فرزند کوچک شما به عنوان قطره‌ ای از دریای ایران رسما بخاطر تمام ظلم هایی که به شما خوداگاه و ناخود آگاه رفته عذر خواهی‌ می‌کنم و هر کاری می‌کنم تا بتوانم این موضوع را جبران کنم از همهٔ برادران و خواهران تهرانی‌ و فارسم نیز می‌خواهم برای موفقیت علیه کودتا چیان باید ظلم هایی را که خواسته یا ناخواسته علیه قومیت‌ها کرده ایم بپذیریم و به هر نحوه ممکن برای جبران این موضوع تلاش کنیم و دل‌ شکسته‌شان را التیام بخشیم واولین قدم را به سمت اتحاد برداریم و اشتباهات گذشته خود را جبران نمائیم که برای این مهم من کارهأی که باید انجام دهیم را به شرح زیر دسته بندی کردم:1-باید همه به این باور برسیم که ایران برای همهٔ ایرانیان است و ایران کشور فارس‌ها نیست که اگر بود نامش فارسستان بود نه ایران و کسی‌ در ایران نوین جایگاه ویژه‌ای به سبب قومیت خود ندارد 2-به قومیت‌ها اطمینان دهیم که در صورت تغییر حق ما و حق آنان از ایران برابر است و ما تنها زمانی‌ که به آنها نیاز داریم آنها را برادر و خواهر خود خود نمی دانیم و ایران را برای همهٔ ایرانیان می‌دانیم و در مقابل خواسته‌های‌شان به آنها انگ تجزیه طلبی نخواهیم زد 3-این کارخانهٔ جوک سازی و تخریب هویت را تعطیل کنیم و به هیچ وجه نگذاریم ملیت کسی‌ مورد تمسخر قرار گیرد و هیچوقت دوباره در این چاه گرفتار نشویم و اگر کسی‌ هم خواست جلوی ما جوکی بگوید با او مخالفت کنیم تا به یاری خداوند بتوانیم اعتماد از دست رفتهٔ حواشی به مرکز را دوباره احیا کنیم.
سردمداران جنبش ایران نوین اکنون یک ترک و یک لر هستند حیف نیست اقوام این دو راد مرد به ما اعتماد ندارند و به یاری ما نمی‌‌آیند اگر این کار هارا کردیم و به این باور رسیدیم که با انحصار طلبی مبارزه کنیم و ایران را برای تمامی ایرانیان بخواهیم پیروز خواهیم شد.اما, اما مادامیکه به این باور نرسیدیم و این حقیقت را در نظر نگرفتیم بزرگترین کمک را به حکومت جبرو جور کردیم و محکوم به شکست خواهیم شد و دیری نخواهد پایید که سبزیمان به زردی خواهد گرایید.
علی‌ شکیبا 14/06/88

پی نوشت:
-------
*مانا نیستانی در این کاریکاتور با یکی‌ از الفاظ ترکی‌ متاسفانه چیزی را به قوم ترک نسبت داده بود. هرچند که آن روزها من با مانا صحبت کردم و او گفت از این عمل قصدش توهین نبود و نیز بسیار از این اشتباه پشیمان بود اما این دلیل به مسخره گرفتن اعتراض به حق ترک ها نمی‌شد.

۱۳۸۸ شهریور ۳, سه‌شنبه

۱۳۸۸ مرداد ۲۷, سه‌شنبه

کمیته حل بحران در بارگاه حضرت حق با حضور نایب برحق اش سید علی آقا

چند روز پس از آشوب های تهران و بمب گذاریهای پی در پی در عراق به علت زياد شدن آمار قتل و شکنجه و تجاوز در ایران- به دستور مستقيم خداوند در عرش خداوندي جلسه اي فوري تشكيل شد تا در مورد پايان دنيا و ظهور منجي تصميم گيري شود افراد حاضر در جلسه عبارت بودند از 1- خداوند 2-محمد ابن عبدالله كه سمت راست خدا نشسته بود 3- علي ابن ابی طالب كه سمت چپ خدا نشسته بود 4-جبرئيل كه سمت راست محمد نشسته بود 5-عزرائيل كه سمت چپ علي نشسته بود 6- سيد علي...(نايب بر حق خدا در روي زمين!) كه روبروي حضار نشسته بود(یاد اور ميشوم كه گزارش اين جلسه توسط ابليس كه در همان حوالي با لباس مبدل جاسوسي ميكرده به من رسيده و بنده هيچ نقشي در اين ماجرا ندارم) لطفا لعن و نفرينهاي خودتان را نثار او كنيد!
خداوند با هيكلي نحيف و لاغر و پوستي چروكيده در حالي كه خستگي از صدايش مشخص است جلسه را با نام خودش شروع ميكند:اقايان يكي از ارزوهاي ما اين است كه تا وقتي زنده و سرپا هستيم بتوانيم قيامتي بر پا كنيم و به حسابرسي برسيم اما با اين شدت و سرعت و قدرت كه لشگر ابليس به پيش مي رود و هرجا اتشي بر پا ميكند عنقريب است كه كار ما يكسره شود ملاحظه كه ميكنيد اوضاع چقدر خطير و فطير است و ما در چه وضعيت بحراني قرار داريم
محمد دستي به موهاي خود ميكشد و ميگويد:حضرت والا به جان خودتان ما هم از اين اوضاع بسيار ناراحت و مشوشيم تازه اوضاع شما كه خوب است بيشتر مردم هنوز به حضورتان ايمان دارند اما براي ما و نوادگانمان اوضاع بسيار بحراني تر است هر جوجه اي كه سر از تخم در اورده ميبيني براي ما مفسر و روشنفكر شده و جيك جيك ميكند و به ما گير ميدهد و ما را نقل مجلس ميكند اگر حضرت اشرف اجازه دهند من يك بار ديگر به زمين اعزام شوم و يكم انها راانزار كنم بلكه به راه راست هدايت شوند و بتوانيم جلوي خون و خونريزي را بگيريم
جبرئيل رو به محمد ميكند و ميگويد:حضرت خاتم الانبيا كار از اين حرفها گذشته!ديگر كسي از فلز مذاب و ميله داغ و سنگ بزرگ نميترسد از وقتي شوك الكتريك و اتاق گاز و امپول هاي ميكروبي در جمهوری اسلامی مد شده ديگر ان چيزهاي قديمي به كار نمي ايد !
علي در حالي كه ابروها را گره كرده رو به خدا ميكند و ميگويد:حضرت والا اين حمله به قبر ما و اسيب رساندن به ان براي ما بسيار گران امده و كلي از اين بابت ناراحت و عصباني هستيم زمزمه هايي شده در بين مردم كه ميگويند اين علي كه نميتواند از قبر خودش محافظت كند و ضد گلوله نيست چگونه براي ما معجزه و شفاعت ميكند؟!اگر اجازه بدهيد ما با همين ذوالفقارمان برويم و حال همه كفار را بگيريم و اين امريكاي شيطان را سر جايش بنشانيم و به مردم نشان دهيم كه شير خدا هستيم
خداوند:علي جان ديگر زمانه زورو بازي و اين حرفها گذشته!چند شب قبل ميكاييل برايمان فيلمي اورد به اسم ماتريكس! خدايي كفمان بريده بود!يك كارهايي ميكردند كه ما به عمر خداييمان نديده ايم ما الان به كسي احتياج داريم مثل نيل كه گلوله را در هوا نگه دارد و برود به هسته مركزي ابليس حمله كند و نجاتمان دهد!
عزراييل تبسمي ميكند و به خدا ميگويد:حضرت اشرف مگر مهدي زماني خودمان چه كم از نيل دارد به قول سهراب گل شبدر چه كم از لاله قرمز دارد!به جان خودمان توانايي اش را دارد تازه من شخصا پشتش هستم!
خداوند كنجكاوانه به اطراف نگاه ميكند و با صداي بلند ميگويد: راستي مهدي كجاست؟!مگر قرار نبود او هم در جلسه حضور داشته باشد؟!عجب بچه تخسي شده ها براي همه غيبت براي ما هم غيبت؟!
سيد علي...(نايب بر حق خدا در روي زمين!)كه تا حالا ساكت بوده ميگويد: قربان عصباني نشويد مهدي الان پيش ماست ما برايش يك سري كلاسهاي فشرده گذاشتيم كه بشود مثل نيل كه شما در نظر داريد فعلا دوره كامل(( روش هاي شكنجه نوين)) را در اوين گذرانده
عزراييل لبخند شيطنت اميزي ميزند و به خدا ميگويد:حضرت والا با اين حساب كم كم بايد در فكر يك ترينيتي خانم هم براي مهدي باشيم!
خداوند به عزراييل چپ چپ نگاه ميكند و ميگويد:لطفا از واژه هاي غربي و تهاجم فرهنگي استفاده نكنيد به جاي ترينيتي بفرماييد فاطمه كماندو بله ما در فكر ان هم هستيم(در اين بين كه خدا و عزراييل صحبت مبكردند محمد به دستشويي ميرود و بلافاصله سيد علي...از فرصت استفاده ميكند و جاي محمد يعني سمت راست خدا مينشيند)سيد علي در حالي كه با چفيه دور گردنش بازي ميكند به خدا ميگويد:حضرت اجل اصلا به فكرتان تشويش و نگراني راه ندهيد عوامل ما در حال تهيه بمب اتمي و ميكروبي هستند و ما در اينده نزديك ميتوانيم همه را به راه راست هدايت كنيم!به نظر ما شما فعلا صبوري پيشه كنيد و بيشتر با ايوب نشست و برخاست كنيد تا اوضاع مساعد شود و...(محمد از دستشويي بر ميگردد و با تعجب ميبيند سيد علي...جاي او نشسته& با عصبانيت صحبت او را قطع ميكند و ميگويد):اقاي سيد علي... شما چرا جاي من نشستيد؟!خدايا چرا چيزي به ايشان نميگوييد كه با پر رويي هرچه تمام تر امده اند و جاي بنده بهترين پيامبرتان نشسته اند؟!اخر والا حضرتا اين چه وضعيست اين....
خدا صحبت محمد را قطع ميكند و ميگويد:محمد جان لطفا چيزي نگو و برو همان روبرو بنشين خودمان 2 ساعت است داريم از شدت ادرار ميتركيم از ترس اين مردك از جايمان تكان نخورده ايم!تازه جلسه هم ديگر تمام شده و ميخواهيم حكم خود را اعلام كنيم(خداوند سينه را صاف ميكند و ادامه ميدهد)ما حضرت الله در صحت و سلامت عقل و با توجه به شرايط و اوضاع موجود و همچنين با توجه به مدارك و شواهدي كه به دست امد تصميم گرفتيم كه به پايان رساندن دنيا و ظهور منجي را عقب تر بياندازيم تا شرايط مساعد تر شود

کروبی آن شاه سفيد است كه در هجوم مهره هاي سياه ، تنها مانده...

از دیروز به فکر این بودم که مطلبی بنویسم و نظران خوانندگان را راجع به اینکه چه کنیم برای مقابله با توقیف روزنامه ملی که اگر حرکتی نکنیم باید منتظر دستگیری کروبی و موسوی و خاتمی باشیم امروز برای صدمین بار فیلم مادر رو دیدم و انصافا اگر هزار بار دیگه هم این فیلم رو ببینم بازم ، ارزش دیدن داره .
یکی از بهترین قسمتهایی که من خیلی از دیدنش لذت می بردم ، اونجایی که اکبر عبدی که در نقش پسر عقب افتاده مادر بازی میکنه ، لیوان چایی اش رو پر از قند میکنه و سر میکشه و میگه تلخه و امین تارخ که نقش پسر عاقل و عارف مادر رو بازی میکنه در جوابش میگه : تلخی با قند شیرین نمیشه ، شب رو باید بی چراغ روشن کرد! نمی دونم باید چی کار کنیم اما اگر کاری نکنیم حتما میرحسینمان و شیخ شجاعمان را از دریای رافت اسلامی سیراب خواهند کرد
نترسید از این همه تلاش برای خراب کردن آن شیخ بزرگ که هرچه آتش بيشتر،سياوش پاك تر! فقط باید برنامه ریزی کنیم تا سناریوی آنها را در هم بریزیم
اگر آنها چماق دارند ما هزاران برابر آنها از نعمت تفکر برخورداریم

تفاوت بهمن 57 و مرداد88

بهمن 57
چند جوان مست، مشت به اسمان میکوبند و میخوانند:
ای شاه خائن،اواره گردی//
خاک وطن را،ویرانه کردی//
کشتی جوانان وطن،الله اکبر//
کردی هزاران تن کفن،الله اکبر//
----------------------------------------
مرداد۸۸ چند پیرمردو پیرزن که فرزندانشان در زندانند سر به اسمان کرده و نوحه میخوانند:
ای شاه مظلوم،برگرد به ایران//
احمدی و خامنه ای ریدن تو ایران//
کشتی جوانان وطن،عیبی نداره//
خامنه ای دست کمی از تو نداره//
----------------------------------------