۱۳۸۸ شهریور ۱۸, چهارشنبه

مرثیه‌ای برای محمد داوری دوست و همکار عزیزم












محمد را هم دستگیر کردند مردی که هم قلم خوبی‌ داشت و هم تسلطی وصف ناپذیر به قلم, معلّمی که شاگردان و همکارانش همگی‌ دوستش داشتند و می دارند هروقت به دیدارش می‌رفتیم در آن به قول گرامی‌ مقدم, قصرش در طبقه سوم حزب در منطقهٔ سعادت آباد, در سخت‌ترین شرایط هم خنده بر لب داشت و دلگرمی‌ به همهٔ بچه‌ها میداد... دیروز که با خبر شدم ممد را هم گرفته اند دلم حس غریبی داشت یادم می امد ممد چه زحماتی قبل از انتخابات کشید و چه یار غاری برای کروبی بود.چقدر در زمان اعتصاب و اعتراض معلمان مورد شکنجه قرار گرفته بود.ممد از کسانی‌ بود که پیگیری کارهای آسیب دیدگان زندان‌ها را بر عهد داشت.او به خاطر شرفش توسط انسانهایی که بویی از شرافت نبرده اند دستگیر شد.نمی دانم حال او اکنون چگونه است اما به طور قطع در حال شدیدترین بازجویی هاست تا بگوید این اشخاص را ما تطمیع کردیم تا این چیز‌ها را بگویند و خدا میداند چه بلایی سرش خواهند آورد تا به این موضوع اعتراف کند اینها میخواهند نسل کروبی‌ها را از روی زمین بردارند و جای آن را با لمپن هایی مانند احمد خاتمی عوض کنند
محمد اکنون در خطر است چرا که دستگاه قضایی جمهوری اسلامی از شخص خامنه‌ای دستور دارد که قائله را بخواباند آنها ممکن است برای رسیدن به مقاصد کثیفشان به محمد هم تجاوز کنند
اما دیر نباشد که یکی‌ از همین فرزندان با غیرت که بهشان تجاوز شده همچون شهاب سنگی‌ خرمن این با دوستی‌ دشمنان را بسوزاند علی‌ شکیبا ۱۸ شهریور ۱۳۸۸

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر