۱۳۸۸ شهریور ۱۴, شنبه

نامهٔ سر گشاده به جنبش سبز ایران




بدهی به قومیت‌ها در ایران
سالمرگ صمد بهرنگی مردی که در زمان حیاتش هرگز تسلیم ظلم حکومت نشد و فشار حکومت تنها توانست او را قوی تر سازد بهانه‌ای شد برای نوشتن نامه به همه سبزهای ایرانی:
‌ من یک روزنامه نگار ساکن تهران هستم اصلیتم به شمیران می‌رسد اما به دلیل تهدیدات فراوان تهران را به مقصد یکی‌ از شهر‌های کوچک آذربایجان غربی ترک گفتم از وقتی‌ به این شهر آماده‌ام با بسیاری از ترک‌ها صحبت کردم و دائم به دنبال جواب این سوال بودم که از روز بیست پنج خرداد ذهنم را آزار می داد :چرا تبریز که همیشه از پیش قراولان مبارزه با ظلم و جور حکومت مرکزی بود مانند گذشته همکاری نکرد؟چرا ستار خان‌ها و باقر خان‌های این خطه در مقابل این همه ظلم و جور سکوت پیشه کردند؟و من امروز جواب این سوال را در متفق القول بودن مردم ترک یافتم آنها می‌گویند چون در زمانی‌ که ما با ظلمی که حکومت به ما می کرد مبارزه می کردیم ودست به تظاهرات میزدیم مردم مرکز نه تنها به یاری ما نیامدند بلکه به ما خندیدند.اعتراف می‌کنم من یکی‌ از کسانی‌ بودم که اعتراض به حق قوم ترک نسبت به کاریکاتور ما نا نیستانی* را به سخره گرفتم و گفتم چه مردم بی‌ کاری که برای یک همچنین چیز کوچکی به خیابانها می ریزند.آن زمان‌ها متوجه این موضوع نبودم که هویت و ملیت مانند ناموس مردم است چون هیچوقت به هویت‌و ملیتم توهین نشده بود.از زمانی‌ که یادم می اید در ایران و در مرکز قومیت‌ها مسخره می‌شدند و تک تک ما سربازان گمنامی بودیم که تیشه به ریشه اتحاد ایران زمین می زدیم.یادم می اید زمانی‌ که به مدرسه ابتدایی می رفتم مدیر مدرسه ما برای اینکه بچه‌ها را شاد کنند به قیمت خرد کردن شخصیت بچه‌های ترک زبان صبح‌ها سر صف یک جک ترکی تعریف می کرد.همین الان آنقدر از این دست جوک‌ها در ذهن دارم‌که می‌توانم کتابی‌ در این مورد بنویسم اما می‌خواهم همه را به زباله دن تاریخ بریزم چرا که اگر همه این کار را نکنیم و جبران مافات نکنیم نه تنها جلوی دیکتاتوری شکست خواهیم خرد بلکه دچار مشکلاتی عدیده بین خودمان خواهیم شد دوستانم ایران فقط تهران نیست ایران از کوه گوات تا سرخس و خرم شهر است چرا نباید هرکس بتواند عشقش را به زبان مادری در آن فریاد بزند بدانید‌ بدون اتحاد اقوام ایران معنایی ندارد -من فارس نیستم من ایرانیم.
حکومت‌های دیکتاتوری همیشه در ایران توانسته اند از تفرقهٔ موجود بین قومیت‌ها اتحاد را از آنها بستانند و متاسفانه هیچ وقت نیروهای مخالف حاکمیت این هوشیاری را نداشتند که باور کنند ایران برای همهٔ ایرانیان است و فقط با اتحاد است که می توانند از عهدهٔ حکومت مرکزی برایند.باور کنید آنقدر که خودمان آب به آسیاب حکومت ریختیم و به آنها اجازهٔ بهر برداری از این موضوع را دادیم و به خواسته‌های به حق قومیت‌ها از منظر تجزیه طلبی نگاه کردیم حکومت نتوانسته این کار را انجام دهد.شاید شما هم این سوال در ذهنتان شکل گرفته باشد چرا وقتی‌ بیشترین انگیزه مبارزه با حکومت را قومیت‌ها دارند نتوانستیم از این پتانسیل استفاده کنیم؟هم اکنون هم که مشغول خواندن این مطلب هستید با خود میگوئید الان که وقت این حرف‌ها نیست الان مسائل بزرگتری پیشروی جنبش هست بعدأ راجع این موضوعات صحبت خواهیم‌ کرد دوستان من می شود به من بگوید کی‌ وقت این حرف ها می شود از قبل از انقلاب مشروطه هر گاه اقوام , کوچکترین خواسته‌های خود را طلب کرده اند به آنها گفته‌ایم فعلا وقتش نیست ایران الان در شرایطی نیست که راجع به این چیزها صحبت کنیم‌‌همیشه هم الی ماشاا... بهانه داشتیم :کودتا, انقلاب, جنگ و بازی‌ها روزمره‌ای که حکومت برایمان می ساخت امید قومیت‌ها را برای احقاق حقوقشان در ایران زمین از بین برد و ما همیشه از اقوام این انتظار را داشتیم که از کمترین حقوق خود بگذرند و ۱۰۰ سال است که داستان به همین منوال می‌گذرد و همیشه مردم مرکز در کنار حکومت متفق القول به قومیت‌ها گفته اند حالا نوبت شما نیست بفرمائید ته صف. آن بی‌چاره‌ها هم همیشه منافعی که ما نام ملی‌ به روی آن گذاشتیم را بر منافعی قومی خود ترجیح دادند و سکوت کردند .
درست است که حکومت‌های دیکتاتوری‌هرگز تاریخ را مطالعه نمی کنند اما ماهم که در حال مبارزه با آنها هستیم نباید این کار را بکنیم؟جنبش مشروطه را بررسی‌ کنید اتحاد شکل گرفته در آن زمان باعث رسیدن مردم به حقوق خودشان شد اتحادی که روز به روز خلأاش بیشتر در جبش حس میشود جنبشی که تنها با اتحاد همهٔ اقوام می تواند ایران زمین را از دست این با دوستی‌ دشمنان نجات دهد.
باور کنیم ما مقصر بودیم و هستیم و جوابی‌ برای این گفته‌شان نداریم وقتی‌ می‌گویند انقلاب ۵۷ ما به مرکز پیوستیم چه شد؟ چه روز نویی برایمان پدید آمد؟ نصیبمان جز مسخره کردن هویت مان چه بود؟به هویت و ملیتمان توهین کردندو گفتند شما ترک نیستید شما آذری زبانید, زبان شما یک لهجه از زبان فارسی‌ است قومیتمان را به سخره گرفتند و مارا تجزیه طلب خواندند در حالی‌ که خودشان مارا به این سمت سوق دادند وقتی‌ هیچ حقی‌ را برای ما قائل نشدید ما مجبور به بیان تفکر تجزیه شدیم حالا به ما بگویید تجزیه طلب ما هستیم یا شما؟ما ترک به دنیا آمدیم حالا باید چکار کنیم؟گناهمان چیست؟حالا باید چکار کنیم؟با انگ تجزیه طلبی نمی گذارید در مدرسه‌هایمان زبان ترکی تدریس شود و فرزندانمان زبان مادری خود را بیاموزند چرا معلمانی که خارج از وقت کاری خود زبان مادریمان را تدریس می کنند به شدت مورد مواخذه قرار می دهید و به جرم اقدام علیه امنیت ملی‌ او را به زندان می‌‌افکنید؟کدام امنیت ملی‌ ملیت یک قوم را تا آنجا زیر سوال می برد که به او می‌گویند باید زبان مادریت را فراموش کنی‌؟این اقدام علیه امنیت ملیست, یا جلوگیری از رواج تفکر فاشیستی؟
آری دوستان سبز اندیش من, هیچ جواب قانع کنننده‌ای در مقابل آنها نداریم و همین امربود که باعث خاموشی حواشی کشور بعد از جریان انتخابات شد تا به حال به این موضوع فکر کرده بودید که قبل از شروع انتخابات چرا همه جا شلوغ بود و مرکز آرام اما بعد از انتخابات جای مرکز و حواشی عوض شد؟جواب یک دوست ترک‌م این است: وقتی‌ جلوی چشم من به کسی ظلمی شود و من از او دفاع نکنم نباید انتظار این موضوع را داشته باشم که زمانی‌ که به من ظلمی شد او از من هواخواهی کند.
هموطنانم, برادرو خواهر ترک و کرد و لر و بلوچ و گیلکی و مازنیم من به عنوان فرزند کوچک شما به عنوان قطره‌ ای از دریای ایران رسما بخاطر تمام ظلم هایی که به شما خوداگاه و ناخود آگاه رفته عذر خواهی‌ می‌کنم و هر کاری می‌کنم تا بتوانم این موضوع را جبران کنم از همهٔ برادران و خواهران تهرانی‌ و فارسم نیز می‌خواهم برای موفقیت علیه کودتا چیان باید ظلم هایی را که خواسته یا ناخواسته علیه قومیت‌ها کرده ایم بپذیریم و به هر نحوه ممکن برای جبران این موضوع تلاش کنیم و دل‌ شکسته‌شان را التیام بخشیم واولین قدم را به سمت اتحاد برداریم و اشتباهات گذشته خود را جبران نمائیم که برای این مهم من کارهأی که باید انجام دهیم را به شرح زیر دسته بندی کردم:1-باید همه به این باور برسیم که ایران برای همهٔ ایرانیان است و ایران کشور فارس‌ها نیست که اگر بود نامش فارسستان بود نه ایران و کسی‌ در ایران نوین جایگاه ویژه‌ای به سبب قومیت خود ندارد 2-به قومیت‌ها اطمینان دهیم که در صورت تغییر حق ما و حق آنان از ایران برابر است و ما تنها زمانی‌ که به آنها نیاز داریم آنها را برادر و خواهر خود خود نمی دانیم و ایران را برای همهٔ ایرانیان می‌دانیم و در مقابل خواسته‌های‌شان به آنها انگ تجزیه طلبی نخواهیم زد 3-این کارخانهٔ جوک سازی و تخریب هویت را تعطیل کنیم و به هیچ وجه نگذاریم ملیت کسی‌ مورد تمسخر قرار گیرد و هیچوقت دوباره در این چاه گرفتار نشویم و اگر کسی‌ هم خواست جلوی ما جوکی بگوید با او مخالفت کنیم تا به یاری خداوند بتوانیم اعتماد از دست رفتهٔ حواشی به مرکز را دوباره احیا کنیم.
سردمداران جنبش ایران نوین اکنون یک ترک و یک لر هستند حیف نیست اقوام این دو راد مرد به ما اعتماد ندارند و به یاری ما نمی‌‌آیند اگر این کار هارا کردیم و به این باور رسیدیم که با انحصار طلبی مبارزه کنیم و ایران را برای تمامی ایرانیان بخواهیم پیروز خواهیم شد.اما, اما مادامیکه به این باور نرسیدیم و این حقیقت را در نظر نگرفتیم بزرگترین کمک را به حکومت جبرو جور کردیم و محکوم به شکست خواهیم شد و دیری نخواهد پایید که سبزیمان به زردی خواهد گرایید.
علی‌ شکیبا 14/06/88

پی نوشت:
-------
*مانا نیستانی در این کاریکاتور با یکی‌ از الفاظ ترکی‌ متاسفانه چیزی را به قوم ترک نسبت داده بود. هرچند که آن روزها من با مانا صحبت کردم و او گفت از این عمل قصدش توهین نبود و نیز بسیار از این اشتباه پشیمان بود اما این دلیل به مسخره گرفتن اعتراض به حق ترک ها نمی‌شد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر