۱۳۸۸ مرداد ۱۹, دوشنبه

اندر بحث تجاوز

دیشب یکی از دوستانم را دیدم بی مقدمه از من پرسید بین خودمان می ماند وقتی گرفته بودنت به تو تجاوز نکردن؟گفتم

نه .
گفت می گن خیلی ها رو بله ... مي دانستم راست میگوید چون خودم را بله... و بعد از نامه کروبی گفت نامه‌ای که یکی‌ از مسببان اصلی‌ نوشتنش خودم بودم بازهم
تو راه خونه که داشتم می اومدم با خودم فکر کردم که چی باعث می شه که یه حکومت به خودش اجازه می ده

به این اعمال دست بزنه وقتی به ظاهر رییس جمهورش در کنفرانس خبری بگه ما تو ایران هم جنس گرا نداریم و اونوقت با جوان های

این کشور این جوری کنن؟ واقعا فکر نمی کنم استالین هم این کارو کرده باشه
واقعا واسه یه مرد یا یه زنی که اینکارو باهاش بکنن چی باقی می مونه؟حتی نمی تونه خودکشی کنه واسه من که هیچی‌ نمونده

تازه به نام اسلام


یاد این داستان افتادم که تا حدودی رفتار حکومت نادان را توجیه می کند مخصوصا وقتی در خبرنامه امیرکبیر
خواندم
که از قول بازجو می گفت:
هر کاری برای تنبیه شما عبادته. می‌گفت: تجاوز به شما ثواب داره. من حدیث و آیه خواندم و او گفت: مجوز شرعی‌اش را هم از آقا و هم از دیگر مراجع گرفته‌ایم. ما برای تنبیه شما این کار را می‌کنیم
بد نیست
شما هم این داستان رو
بخونید حال روز حکومت نادان ماست یک روزی به یاری خدا تو همین وبلاگ داستان خودم رو منتشر می‌کنم

در کتاب اسرار اللطیفه و الکسیله آمده است: خواجه نصیر الدین دانشمند یگانه روزگار در بغداد مرا درسی آموخت که همه درس

بزرگان در همه زندگانیم برابر آن حقیر می نماید و آن این است که در بغداد هر روز بسیار خبرها می رسید از دزدی وقتل و هتک

حرمت زنان در بلاد مسلمانان بود. روزی خواجه نصیرالدین مرا گفت:‌ می دانی از بهر چیست که جماعت مسلمان تا این حد گنه می

کنند با آن که دین خود را بسیار اخلاقی و بزرگمنش می دانند؟ بدو گفتم: بزرگوارا همانا من شاگرد توام و بسیار شادمان خواهم شد اگر

ندانسته ای را بدانم. خواجه نصیرالدین فرمود: ای شیخ تو کوشش ها در دین مبین کرده ای و اصول اخلاق محمد که سلام خدا بر او باد

را می دانی و همان محمد و جانشینانش بسیار از اخلاق گفته اند. از بامداد که مومن از خواب برمی خیزد تا شبانگاه راه بر او شناسانده

شده است. اما چه سری است که بسیاری از ایشان بر اخلاق نیستند و آن که اخلاق دارد نه از مسلمانی اش که از وجدان بیدار اوست.

من بسیار سفرها کرده ام و از شرق تا غرب عالم و دین ها و آیین ها دیده ام. ازغوتمه (بودا) در خاور زمین تا مانی ایرانی در باختر

زمین که همانا پیروانشان چه نیکو می زیند و هرگز بر دشمنی و عداوت نیستند. آنها هرگز چون مسلمانان در اخلاقشان فرع و اصل

نیست و تنها بنیان اخلاق را خودشناسی می دانند و معتقدند آن که خود را بشناسد وجدان خود را بیدار کرده و نیازی به جزییات اخلاقی

همچون مسلمانان ندارد. اما عیب اخلاق مسلمانی چیست ای شیخ؟ در این اخلاق هر گاه به تو فرمانی می دهند، آن فرمان اما و اگر دارد.

تو را می گویند دروغ نگو! اما دروغ به دشمنان اسلام را باکی نیست. غیبت مکن! اما غیبت انسان بدکار را باکی نیست. قتل مکن! اما

قتل نامسلمان را باکی نیست. تعرض مکن! اما تعرض به نامسلمان را باکی نیست. این اماها مسلمانان را نابکار و نامسلمان می داند و

اجازه هر پستی را به خود می دهد و خدا را نیز ازخود راضی و شادمان می بیند. راز نابخردی مسلمانان در همین است ای شیخ کسلان …
حال و روز ما این گونه است شکنجه گران فکر می کنند ما کافریم و ...

۱ نظر: